شناخت قانون هر چیزی شما را به آن علاقمند میکند. اگر خیلیها
از تماشای تنیس لذت نمیبرند، بهخاطر آن است که از قانون شمارش امتیازها در آن
آگاهی ندارند.
قانون ورزشها، قانون بازیها، قانون
برقراری یک ارتباط مؤثر، مقررات اجتماعی و قانون کتاب را کشف کنید.
قبل از شروع مطالعه کشف کنید محوری که
مطالب کتاب حول آن دور میزند چیست؟ این کتاب بر چه موضوعی تأکید میکند؟ چه سبک و
ساختاری دارد؟ چگونه میخواهید به من یاد بدهید؟
یکی از موارد بسیار مهم که شما معمولاً نادیده میگیرید، قانون و روش مطالعه است. در خواندن هر کتاب و مطالعه نیز برای آن که تمرکز عالی پیدا کنید و روش و قانونی وجود دارد که آن را بعداً بررسی خواهیم کرد. اکنون فقط به این نکته توجه کنید که برای یک مطالعه متمرکز باید به روش صحیح مطالعه کرد. اگر شما ندانید قانون بازی والیبال چیست، نمیتوانید آن را بازی کنید. در مورد مطالعه هم همین طور است. ابتدا باید روش مطالعه را فرا بگیرید.
زبان گردانی
وقتی شما چند دوست دارید، دوستی را که
به شما بیشتر شبیه است، عاطفه و روحیه شما را دارد و به زبان شما سخن میگوید،
بیشتر دوست دارید. به حرفهایش بیشتر توجه میکنید و حتی بیشتر او را به خاطر میسپارید.
زبان کتاب، بک زبان ساده، عمومی و همگانی است و باید همچنین باشد. این
شما هستید که باید پس از مطالعه، کتاب و متن و نمودار فرمولها را به زبان خود بیان
کنید. “زبان گردانی”، یکی از اصول مطالعه است. فرمول انیشتین را به زبان خود تعریف
کنید. ببینید که آن در زبان شما چه مفهومی دارد؟ یادتان میآید که وقتی سال اول
دبستان بودید، باران را چگونه برای خود زبان گردانی کردید؟ نعلبکی را در لوله کتری
برگرداندید و برای خود ابر و باران ساختید. پیچیدهترین مطالب علمی را همین طور که
مطالعه میکنید و جلو میروید به زبان ساده، قابل فهم و بیان خوشایند خودتان
برگردانید. از خود مثال بزنید و حتی آن متن را یکبار دیگر به زبان ساده خودتان
بنویسید. اگر بخواهید عیناً مطالب کتاب را بخوانید و حفظ کنید عملاً نمیتوانید
یادگیری عمیقی داشته باشید. اما اگر با زبان گردانی مطالب را یاد بگیرید، خیلی راحتتر
عین مطالب کتاب را بیان خواهید کرد و به خاطر خواهید سپرد. پس یادتان باشد:
“زبان گردانی” یعنی بیان مطالب دشوار کتاب به زبان ساده و خوشایند
خودتان.
با کتاب شوخی کنید
وقتی تلویزیون تماشا میکنید یا با دوستتان صحبت میکنید،
لبخندی بر لب دارید و راحتید، اما وقتی از کتاب و مطالعه صحبت میشود و به سراغ
درسها میروید، جدی و محکم و اخمو میشوید.
در روان شناسی حافظه و یادگیری
گفته میشود: مطالبی که بار هیجانی بیشتری دارند، بیشتر در حافظه میمانند و بهتر
به خاطر آورده میشوند چرا که هیجان، علاقه، تمرکز، و ورود مطلب به حافظه را موجب
میشود. مثالی بزنیم: من به شما میگویم: همسایه ۱۸ سال قبلتان یادتان میآید؟ شما
میگویید: نه. میگویم: همان که دو بچه کوچک داشت. میگویید: نه، به خاطر نمیآورم. میگویم: همان که پدرش فروشنده لباس بود و شما باز هم بهخاطر نمیآورید. میگویم: همان که خانهشان آتش گرفت. یک مرتبه همه چیز در ذهنتان زنده میشود چرا که آتش گرفتن، بار
هیجانی مؤثری داشته است. اگرچه آتش گرفتن، یک هیجان منفی در شما ایجاد کرده بود، در
هر حال هیجانانگیز بود و همین هیجان باعث شده بود که شما خاطره آن را بهخوبی به
خاطر بسپارید.
با کتاب خود شوخی کنید. مثالهایی مهیج، شادیآفرین و حتی خندهدار بزنید. این موضوع به علاقه و تمرکز شما کمک زیادی میکند. بعد از اینکه خواندید
الکترون در سیم حرکت میکند و به مقاومتی مثل لامپ برخورد میکند و لامپ را روشن
مینماید، به زبان خودتان بگویید: موتور سوار (الکترون) در خیابانی خلوت (سیم) به
سرعت حرکت میکند که ناگهان به دیواری (مقاومت) برخورد میکند و آن وقت احساس میکند
که پروانهها دور سرش میچرخند (روشن میشود). هرچه میتوانید به سختترین مطالب
کتاب بار هیجانی مثبت بدهید و آن را بخوانید. وقتی که سدیم روی آب شناور است، به
شدت حل میشود و اگر کبریتی بزنیم، بالای آن شعلهور میشود. تصور کنید اگر کسی در
حال آب خوردن باشد و سدیمی در آب بیندازیم و به آن کبریت بزنیم، سبیلهایش میسوزد.
اگر بخواهید میتوانید با زبان خوشایند خودتان با تمام مفاهیم کتاب شوخی کنید. اگر
در بحث گشتاور مثالی از الاکلنگ میآورند، فقط بهخاطر آن است که بازی مهیج الاکلنگ،
گشتاور را در ذهن شما وارد کند. شما باید زرنگی کنید و مثالی مهیج بزنید.
با کتاب آنچنان شاد و مهیج برخورد
کنید که گویی به دوستداشتنیترین دوست خود رسیدهاید.
توجه به لذتهای نهایی، نه دشواری مسیر
برای شروع هر کار باید این را بپذیرید که دشواریهایی در مسیر
وجود دارد و تلاش لازم است. پذیرش دشواری مسیر و رنج راهی که در پیش دارید، شما را
برای مقابله با این دشواریها و پیشرفت آماده میکند. عدم پذیرش اینکه هر مسیری با
دشواری روبروست بهویژه در آغاز راه، شما را افسرده و ناراحت میکند.
همین تمرینات تمرکز را در نظر بگیرید.
ممکن است در ابتدا برایتان خیلی مشکل باشد، ولی بهتدریج که جلوتر میروید،
تمرینات، سادهتر و قابلقبولتر میشود. برای میل پیدا کردن به انجام هر کار،
باید به لذتهای پایان کار توجه کنید و به هیچ عنوان به دشواریهای مسیر فکر نکنید. اگر
باید روزی بیست صفحه مطالعه کنید، فکر خود را به رنج روزی بیست صفحه مطالعه متمرکز
نکنید. بلکه به لذتهای نهایی که نصیبتان میشود، توجه کنید. آنچه شما را به تلاش پیگیر و مستمر وامیدارد، میل به جذب لذتهاست. کسانی از کوه بالا میروند و قله را فتح میکنند که
لذت رسیدن به قله را در ذهن میپرورانند. این افراد در طول مسیر هرگز به دشواری
راه نمیاندیشند، بلکه خود را در آن بالا مجسم میکنند و به این فکر میکنند که از
آن بالا همه چیز زیباست. همین شوق ذهنی باعث میشود که آنها بهراحتی، دشواری مسیر
را بپذیرند و پیش بروند. حال آنکه اگر آنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواری مسیر
میکردند و مدام به این فکر میکردند که چقدر تا پایان راه باقی است، این رنج که
در ذهنشان مجسم میشد، به سرعت آنها را خسته میساخت. همین که فکر خود را بر این متمرکز
کنید که در پایان امتحانات چه نمرات درخشانی میگیرید و به لذت شکوه آن لحظه فکر
کنید، این قدرت را پیدا میکنید که سختیهایی را که از ساعتها مطالعه و درس خواندن
متحمل میشوید، بهراحتی پشت سر بگذارید.
مدام در ذهن خود موفقیتهای نهایی را
مجسم کنید. همچون ورزشکاری که به شوق لذتِ داشتن بدنی ورزیده و جسمی آماده
در پایان کار، رنج زود بیدار شدن و سختی تمرینات را متحمل میشود. یادتان باشد
همیشه این توجه به لذتهاست که تمرکز و علاقه ایجاد میکند.
اشتباه در برنامهریزی
همین جا لازم است که به برنامهریزی غلط و پیگیری نادرست برنامههای درسی اشاره کنیم. برنامههایی که برای یک روز حجم زیادی از مطالب را دربرمیگیرد، عملاً بهخاطر همین حجم زیاد، تنفر ایجاد میکند. عدهای، وقتی برنامهریزی میکنند که مثلاً از فلان کتاب، روزی یک صفحه مطالعه کنند، بهجای آنکه برنامه همان روز را اجرا کنند، مدام کتاب را ورق میزنند که چه راه زیادی باقی مانده است و همین توجه به دشواری مسیر طولانی بودن راه، شوق و علاقه و تمرکز را در آنها از بین میبرد. از اجرای برنامههای روزانه فقط برنامه همان روز را انجام دهید و مطلقاً به این که “چند صفحه مانده” فکر نکنید. اشتباه بیشتر داوطلبان کنکور که باید تمام کتابهای چهار سال دبیرستان را بخوانند این است که پس از مدتی در ذهن خود به طولانی بودن راه فکر میکنند. باید همیشه بهخاطر داشته باشید که هر روز فقط برنامه همان روز را اجرا کنید.
تعیین هدف
یکی از عوامل مهم در ایجاد تمرکز حواس و افزایش دقت در هنگام مطالعه، آگاهی از هدف مطالعه است. حتماً پیش از مطالعه برای خود مشخص کنید که هدفتان چیست. گفتن “هدف من یادگیری این فصل است.” یا “هدفم این است که نمره خوبی بگیرم.” و... بسیار نادرست است. چرا که اینها هیچ کدام هدف نیستند. اهداف، وقتی قابل دسترسیاند که مشخص، دقیق، روشن و واضح باشند. شما باید هدفها را از داخل فصلها استخراج کنید. مثلاً بگویید: هدف من این است که بدانم چرا انقلاب مشروطه شکست خورد. هدف من این است که بدانم فرق توندرا و تایگا چیست. هدف من این است که بدانم در آینههای مقعر، افزایش فاصله کانونی چه تغییراتی در تصویر ایجاد میکند و...
همه این اهداف مشخص، جزیی و روشن هستند و به ذهن، برنامه میدهند. اشخاصی که قبل از مطالعه با طرح پرسشهایی برای خود، ذهنشان را
مشتاق و جستجوگر میکنند. در تمام لحظات مطالعه بهدنبال جواب هستند و این هدفمندی
ذهن باعث میشود که بهراحتی تمرکز حواس داشته باشید. باید همیشه بهخاطر داشته
باشید که هر روز فقط برنامه همان روز را دنبال کنید. هنگامی که شما در جستجوی یک
هدف هستید، به اهداف دیگر نیز دست پیدا میکنید.
شاید خیلی از شما نگران باشید که اگر
با یک هدف مشخص و جزیی پیش بروید، از مطالب دیگر که باید یاد بگیرید، باز بمانید.
اما چنین اتفاقی نمیافتد. شما چند سؤال طرح میکنید تا ذهن خود را مشتاق و
جستجوگر و متمرکز کنید. اهداف دیگر، خود به خود جذب شما میشود. هدفدار
بودن ذهن، هنگام مطالعه خیلی مهم است. آنقدر که ما میگوییم: یا مطالعه نکنید یا
قبل از آن برای ایجاد تمرکز حواس در مطالعه، هدف خود را تعیین کنید.