انیس میری: صحبتش کمی طولانی میشود، از انتخاب رشته صحبت میکند و از اینکه چطور بعد از چند سال خانهداری و با وجود شوهر و فرزند تصمیم به ادامه تحصیل گرفته است. هدفش شاید دستیابی به مشاغل دولتی و دریافت درآمد نباشد. اما هدف مقدسی است. علم را برای زندگی میخواهد و عقیده دارد دانشگاه رفتن او را با جامعهای که هر روز در حال تغییر است، بیشتر آشنا میکند. هدفش را میستایم؛ در دنیایی که زنان ما بیشتر عمرشان را در خواب و یا در بازارهای پرطمطراق به سر میبرند چه خوب است که کسی دانشگاه را نه برای دریافت مدرک تحصیلی بلکه برای زندگی میخواهد.
زمانی که زندگی مشترکم را با همسرم آغاز کردم. همه چیز مبهم و تاریک بود. همسرم با مدرک کاردانی علوم آزمایشگاهی در شهری دورتر در سازمان انتقال خون بهصورت شرکتی مشغول به کار بود و من یک کتابدار ساده در شهر مشهد بودم. شرایط خوبی نبود اما این شرایط با حضور فرزندمان به مراتب بدتر شد. کرایه خانه بیشتر حقوقمان را میبلعید و فرزندمان نیاز به هزینه مراقبت و هزینههای مربوط به مهد کودک داشت.
انتقال همسرم به مشهد هم چارهساز نبود. حقوق شرکت کافی نبود و اضافه کارها بهموقع پرداخت نمیشد.
اما همیشه امیدی هست و امید ما به آزمونهای استخدامی وزارت بهداشت بود. خیلیها در آزمون استخدامی که فقط 2 نفر میخواست، شرکت کردند. وقت آن بود که کتابداری وارد زندگیمان شود. کتابداری وارد زندگی شد و من بهعنوان یک مشاور- کتابدار کتابهایی را به همسرم معرفی کردم که با کتابهایی که دیگران توصیه میکردند، متفاوت بود و این بود که همسر من در میان خیل عظیم شرکتکنندگان آزمون استخدامی به موفقیت دست یافت. حالا دیگران هم کتابخانه و کتابداری را جدی گرفته بودند و از من میخواستند کتابهای مناسب را برایشان معرفی کنم.
فرزندانم هم از کتابداری بینصیب نبودند. کم نبودند پدر و مادرهایی که با هزینههای هنگفت فرزندانشان را به کلاسهای مختلف میفرستادند تا شاید در کنکور تیزهوشان قبول شوند. اما معلم کلاس پنجم بهصراحت گفت هیچکدام از این بچهها شانس زیادی برای قبولی ندارند و در کلاس من فقط یک بچه به احتمال بالای نود درصد قبول میشود چون این پسر اینقدر اطلاعات علمی دارد که نیازی به کلاس و درس ندارد. همه نگاهها به سمت من برگشت و همه مادرها میخواستند بدانند که من چه روشی را پیش گرفتهام که پسرم تا این حد موفق است و من گفتم از شش ماهگی برای پسرم کتاب خواندهام. پسر من علاقه عجیبی به کتاب دارد و خوشبختانه هر کتابی که بخواهد میتوانم برایش تهیه کنم چون من یک کتابدارم.
جالب است بدانید روح کتابداری حتی در زندگی همسایهها و فامیل هم نفوذ کرده است. هر از گاهی کسی از من میخواهد کتابی برایش معرفی کنم که بتواند فرزند بهانهگیرش را آرام کند و یا کتابی که بتواند مهارت شغلیاش را افزایش دهد.
امروز که من در حال تحصیل در مقطع دکترای کتابداری هستم، فرزندانم بهعنوان موفقترین دانشآموزان در بهترین مدرسههای شهر مشهد مشغول به تحصیل هستند و همسرم مشتاقانه برای آزمون دکترای بیوشیمی آماده میشود.
پس بیایید ایمان بیاوریم به سبزی برگهای کتاب و ایمان بیاوریم به ذهن معجزهگر کتابدار و نگوییم علم اطلاعات و دانش شناسی علم زندگی نیست که علم کتابداری به هر نامی که باشد سر به سر زندگی است.
و اما یک نکته قابل تامل: امروزه کمتر کسی است که برای انتخاب رشته سری به مشاور نزند. اما جای کتابداران بهعنوان مدعیان اطلاعات و دانششناسی در هدایت تحصیلی دانشآموزان و کنکوریها که بیش از دیگران در کتابخانهها حضور دارند، در این فرآیند تحصیلی خالی است.
******
آنچه خانم میری اشاره میکنند، فلسفه و روح حرفه است. اگر معتقد هستیم که کتابداری جایگاه خود را در جامعه بهدست نیاورده، وجهه اجتماعی ندارد، برای اینکه گرچه متخصص کتابداری خود را میدانیم، ولی عمل ما متناسب با فلسفه حرفه نیست. تلاشهای بسیار در فراهمآوری و سازماندهی از یک طرف، طراحی پایگاهها، کتابخانههای دیجیتال و... از طرف دیگر، نمیتواند به نیازمندان بالقوه در جامعه بگوید، کدام کتاب برای چه مشکلی، و کدام کتاب برای کسب کدام موفقیت. حلقه گمشده حرفه ما عدم کتابخوانی کتابداران است؛ کتابدار اگر کتابشناس باشد، یعنی با کتابخوانی و با خواندن کتاب بتواند بر محتوای آن مسلط شود، میتوان به او کتابشناس گفت.
ولی با کسب این مهارت و دانش هنوز نمیتوان متناسب با فلسفه حرفه عمل کرد، بلکه باید به نکته دوم در نوشته خانم میری توجه کرد، یعنی الگوی مصرف بود. اگر کتابدار بتواند از کتاب برای حل مشکلات خود بهره گیرد، راهنماییهای او بهتر مورد پذیرش مخاطب قرار میگیرد. کسی که بتواند از دانش تولیدشده در جهت رشد خود و اطرافیان استفاده کند، فردی بیمشکل و یا کممشکل است؛ بهعبارتی موفق. چنین صدایی شنیده میشود و مورد پذیرش قرار میگیرد. جامعه کنونی که مشکلات زیادی (از جمله ناهنجاریهای نوجوانان و جوانان، اعتیاد، طلاق، مشکلات بسیار مالی و حقوقی) وجود دارد، آمادگی شنیدن چنین صداها و دریافت مشاوره برای حل مشکلات بیشتر است.
یک زمانی وقتی که به افرادی که کتابگریز بودند میگفتیم که حل این مشکل در کتابخوانی است، این عقیده را سرزنش میکردند. اکنون که افراد برای حل هر مشکل کوچکی به اینترنت مراجعه میکنند، برای آنها پذیرش این ادعا با کمک نمونههایی از اینترنت خیلی آسانتر است. پس جامعه آمادگی بیشتری دارد که بتوان با مشاوره کتاب، نقش این حرفه را به آنها شناسانید.
چندی پیش که با مدیرکل نهاد کتابخانههای عمومی خراسان رضوی صحبت میکردم، از من پرسیده شد که چه رهنمودهایی برای کتابخانههای کانون دارم. نکته کلیدی بالا را در موفقیت کتابخانههای نهاد یادآور شدم. به ایشان توصیه کردم در کنار تمام کارهای معمول مانند مهارتهای ارتباطی، فناوری، مصاحبه و... باید به کتابداران کمک کرد تا کتابخوان شوند و ارزش مطالعه را در حل مشکلات زندگی و داشتن زندگی سعادتمند درک کنند. سپس برای آنها فرصت برای مطالعه ایجاد کرد، علاقه به کتابخوانی را تشویق نمود و نیز تمام برنامههایی که در مورد مطالعه مفید و ترویج کتابخوانی برای اعضاء کتابخانههای نهاد در نظر گرفته میشود، ابتدا برای کتابداران اجرا کرد. به ایشان تأکید کردم، تا کتابداران کتابشناس نشوند، نمیتوانند به مشاوره موفق مراجعان خود بپردازند. اگر چنین نکنند، نباید امیدوار بود.
منبع: گروه بحث الکترونیکی کتابداری دانشگاه فردوسی مشهد
با گفتهی شما به غایت مخالفم . . .
کتابداری این همه که گفتید نیست ان هم در جامعه ای که کتابش بهایی ندارد . . چه برسد به کتابدارش . . .
این را یک دانش اموخته ی کتابداری می گوید که همه این سالها همه را به جد از رفتن به این رشته منع کرده و خود نتوانسته در این رشته کاری بیابد . . . شعار ندهیم لطفا . . .
اینکه جامعه نگاه خوبی به کتاب و کتابداری و کتابدار ندارد حق با شماست.
اما چون در نگاه مردم ما کتابداری منزلت چندانی ندارد، دلیل بر این نمیشود که خود کتابداری اینچنین علم زندگی نباشد که خانم میری از آن سخن راندهاند.